Monday 6 January 2014

جابجایی


 رفت اینجا
http://afterthat4.wordpress.com/

Tuesday 26 November 2013


احساس یگانه ی تحقیر



دوست دارم تحقیر شوم.دوست دارم تا منتهی درجه ی ممکن تحقیر شوم.دوست دارم کارم این باشد که هر صبح هلک و هلک لگن پر از کثافت زیر مادر بزرگم را از پله های زیر زمین نمور و تاریک خانه ی قدیمی بالا بیاورم و همینطور که آب و کثافت روی لباس و دست هایم می ریزد ،احساس غرور کنم.دوست دارم در خیابان که راه می روم عابران با بی اعتناعی کفشم را لگد کنند و حتی پشت سرشان را هم نگاه نکنند.دوست دارم تاکسی سوار شوم و پول نداشته باشم تا وقتی به مقصد رسیدم از راننده کلی فحش بشنوم.دوست دارم دیگران اجازه ندهند برای کار هایم تصمیم بگیرم.دوست دارم دیگران به انجام کار هائی که می خواهند مجبورم کنند.دوست دارم وقتی سطل اشغال کنار خیابان را برای یافتن تکه ای کثافت زیر و رو می کنم به جرم دزدی دستگیرم کنند.دوست دارم وقتی در جوب می افتم کسی خنده اش نگیرد.دوست دارم وقتی تشنه ی محبتم هیچکس دوستم نداشته باشد. دوست دارم آنقدر سوسیوپات باشم که دیگران در حالی که  عقده ای می خوانندم ،به من ترحم کنند.دوست دارم جائی برای خوابیدن نداشته باشم. دوست دارم  التماس کنم که به من پناه دهند.دوست دارم کنار خیابان که دراز می کشم،یک بی خانمان تر از خودم مرا به باد کتک بگیرد و با لگد مرا از محدوده ی خودش بیرون بیاندازد.دوست دارم وقتی در صف اتوبوس می ایستم دیگران هلم دهند و از صف بیرونم کنند.دوست دارم گریه که می کنم کسی دلش به حالم نسوزد،سلام که می کنم جوابم را ندهند.دوست دارم وقتی به کسی زل می زنم ،حالش از من بهم بخورد.دوست دارم بچه ها مرا با انگشت به مادر هایشان نشان دهند.دوست دارم نفرت همگان را برانگیزانم.دوست دارم وقتی با کسی از درد هائی که روحم را می خورند صحبت می کنم ،او بی اعتنا در حال اس ام اس فرستادن باشد.دوست دارم به خاطر همه ی دو دره بازی هائی که دیگران در می آورند، مرا مواخذه کنند.دوست دارم به خاطر دنیا امدنم، مواخذه ام کنند.به خاطر بودنم،به خاطر نفس کشیدن تحقیرم کنند....

دوست دارم تحقیر شوم.تحقیر شوم.آنقدر تحقیر شوم تا در رفیع ترین قلل حقارت، غرور بی جائی را که مدام درون رگ هایم در گردش است ،روی سنگ های سیاه جاری کنم. 
 نوشته شده در  دوشنبه 1385/06/20ساعت 1:16 


و کلن همیشه مریض. این چیه آخه؟