Tuesday 18 January 2011


می بینی
دوباره رسیدم به جهنم
جائی که برای زنده موندن باید یه خودکشی دیگه بکنم
دوباره رسیدم به جائی که باید بپرم
دوباره رسیدم به جائی که باید همه چیز رو بزارم
خیابون خاب شم
تروریست شم
یه آدم ِ معروف به وقاحت شم
معروف به شرارت شم
با دستای خالی
خار تو چشاشون  شم
یا باید قهرمان شم
خار تو  ک وناشون شم
فصل قهرمانی با دراگ هم سر اومد
حالا میخام بزنم به بیابون
قوطی بزارم اون سر
هی بهش تیر بزنم
هی تیر خلاص رو بزنم
هی ماشه رو بچکونم
فکر می کنی تو اون محل به چی معروف می شم؟
چی شد؟
من چرا نتونستم بقیه ی این لامصبو وقف تو کنم
فکر میکنی چی شد؟
چی شد که دوباره ریدم؟
چی می شه که من نمی تونم مثل یه مرد با شیکم ِ گنده
بیفتم رو کاناپه
عرق بخورم
تو تنهائی غلت بخورم
و سال های سال به همین منوال
چی منو وا میداره فکر کنم گه ِ خاص تری  از اون هستم
هی می رم خودمو گم و گور می کنم
قشنگ معلوم که لجم درومده
برم یه جا ادعای قهرمانی کنم
و گر نه
چرا نمیخام زیر پاهای تو له شم؟
چرا واقعن