از شما مسئلت می جویم
توانائی زیستن در جهانی را
که گوینده ی اخبارش
از ترس ِ ماشین شدن
به امریکا
پناه می بَرَد
که قرار بود
عده ای کارگر بی جیره مواجب ِ سُمُن بکم نباشیم
که قرار بود
یا نبود؟
هر کدام
سرود زیستنمان را
به شیوه ی خود
سر دهیم.
عر زنیم.
غر زنیم.
کردن یا کرده شدن
چه کسی را کردن یا توسط ِ که کرده شدن
مسئله ای نیست
که آه!
زیبائی های جهانمان
تنها با کمی جنون
قدری جسارت
چه فراوانند
مسئله شاید روزی پیدا شود
که در برج ِ میلاد لمیده
ژست ِ آدم های مهم را به خود گرقته
مسئله شاید این شود
که برای رسیدن به بالاترین نقطه ی این برج ِ ک یر مانند
ک ون ِ چند نفر را دریده
تا روزی
در افسردگی ِ کسالت بار ِ بهترین بودنمان
در نقطه ی معین شده
لمیده
و شهر زیر ِ پایمان
گسترده
گسترده
و صحنه ی جنایت هایمان
گسترده
گسترده
و جهانمان
گاعیده
گاعیده
و فرزندانمان
مجرمین ِ تباه شده
و رفیق ِ من
بالای بلند ترین قله های کلاردشت
های کرده
بای کرده
گوشه ی میدان ِ امام حسین
کرک زده
کرم خورده
گاعیده
رفیق ِ من
با دود ِ نشئه ساز ِ شیره ی سوخته
به عروسی ِ مهمترین فرد شهر
در تالار ِ فرمانیه
که رعیس جمهور بود یا پسرش
به میهمان های خوش آب و رنگ و مهم اش
شاشیده
شاشیده
و غرور ِ مان
به دست ِ مهندسین و دکترین
سرمایه داران و برج سازان
کرده شده
و عمرمان
تلف شده
و خوشی هامان
دست نخورده
و همه ی کار های ممنوع
دست نخورده
همه چیز
برنامه ریزی شده
و بعد
انسان
موجود ِ
عجیبی ست.