Saturday, 12 September 2009


اسپری سیاه را بر می دارم

و می روم

که روی دیوار های شهر بنویسم:

که "من هستم"

که "وجود دارم"

مثل ِ میلیارد ها حیوان دیگری که هستند

اما

رنج می کشم


نه گروه ها

نه فرقه ها

و نه انسان ها ،

من

با خود ِ جهان طرف می شوم

که این طور وقیحانه

به من می خندد.

می روم که به او بگویم

در سر ِمن کسی ست

که حتی لحظه ای

از حرافی باز نمی ایستد

برایم آرزوهای خوش آب و رنگ می پروراند

و مرا به چیز هائی امید وار می کند

که جز شکست

و یاس

و رنج

نتیجه ای برایم نداشته است

می روم که از او بپرسم

آیا سادیسم ِ او

چنین موجودی را در سر ِ من تعبیه کرده است؟


می روم که به او بگویم

هر انسانی در سرش جهانی دارد

بسیار بزرگ تر از آن چه با چشم می بیند

یک نفر مدام در سرمان حرف می زند

حتی وقتی با هم حرف می زنیم

تنها صدای اوست که از درونمان به گوش می رسد

چشمانمان را کور

و گوش هایمان را کر کرده است

هیچ کدام صدای هم را نمی شنویم

هیچ ارتباطی بر قرار نمی شود

کسی در سر ِمان

مشغول ایراد گرفتن از همه چیز است

و به ما

قول ِآدم ها

و دنیای

بهتری را می دهد

ما به تحلیل های او گوش می سپاریم

و به دنبال ِ چیز های عجیب و مبهمی می رویم

که او به ما گوید

چیز هائی که خالی از عیب و ایراد باشد

که بهتر باشد

کسی در سرِ ما

به وضوح کص شعر می گوید

و عجیب اینکه هر بار

موفق می شود

ما را تا مرزِ جنون بکشاند

و فریب خورده

نا امید و به گا رفته

در تنهائی و رنج

فرو برد مان.


من می روم

که جهان را

در صندلی ِ اتهام بنشانم

آیا اوست

که انسان ها را

این طور

به جان ِ هم انداخته است.

می روم که عاجزانه از او بخاهم

هر چه زودتر

این صدای فریبنده و مرگبار را

در درون ِ من

خفه کند

و مرا رها کند

که مثل ِ میلیون ها حیوان دیگر

بی خیال

در چمنزار ها بگردم

می روم که از او بخاهم

این صدای ممتد ِاندیشه را

در درون ِمن

خاموش کند

و این موهبت را

از این پس

به گاو ها

که سرخوشانه

همه چیز را به طخم ِ شان گرفته اند

ارزانی کند.

می روم که از طبیعت بخاهم

سیر ِ تکامل ِ دروغین ِگونه ی انسان را متوقف کند

و کمی هم سادیسمش را

روی مارمولک ها

ارضا کند.

آیا نمی بیند

که با این همه آی کیو

چگونه دور ِ خودمان می چرخیم؟

می روم

که روی دیوار ها بنویسم

ای جهان

ای کائنات

ای طبیعت

حالا اسمت هر چه هست

از ما لختی بیرون بکش

برادر.

برای خندیدن

موجودات ِ دیگری هم هستند

ما سرویس شدیم

برادر.

No comments: