Sunday, 23 August 2009

از آینه ها صد بار پرسیدم

بگوئید لعنتی ها

بگوئید

من چه عیب و ایرادی دارم؟

من چه عیب و ایرادی دارم؟

که او مرا نمی خواهد

که او این طور از من متنفر است.

که این طور خنده دار به نظر می رسم.

به دوستان ِ مست ِ پاتیلم می گویم

:چیزی مضحک تر از این مست کردن ِ ما وجود داره؟

کمدی رقص های مستی ِ ما

خوب اگه هر کدوممون بریم یه گوشه کظ کنیم

با یه موزیک ِ نالون

بازم

آیا چیزی مضحک تر از ما وجود دارد؟

دوستان

چرا ما هر کاری می کنیم در تنمان زار می زند

چرا هر لباسی برایمان گشاد و تنگ است

و چرا هر کار می کنیم

دلقک های خنده دار تری می شویم

من از خودم متنفرم

ما از هم متنفریم

و ما از دنیایمان که هیچ رقمه اندازه مان نمی شود

متنفریم

متنفریم

حتی در صف ِ اول آنارشیست ها مضحکیم

در زنجیره ی انسانی مضحکیم

نو کمونیست ِ افراطی ِ مضحکیم

لیبرال دموکراتِ احمق ِ مضحکیم

رپ و جز و پست راک ِ مضحکیم

رادیکال انقلابی ِ مضحکیم

اصلاح طلب ریویزیونیست ِ مضحکیم

تو سری خور های مضحکیم

ما به واقع از هم بدمان می آید

و اصلاً موجودات ِ شادی نیستیم

وقتی افسرده می شویم

از همیشه خنده دار تریم

همه چیز ِ این جهان به ما دهن کجی می کند

دفرمه بودنمان را به رخمان می کشد

و ما با مستی ها و های کردن های هیستریک

سعی می کنیم از نگاه ها پنهان شویم

و خودمان را

و نفرتمان را

و عقب افتادگی

و جلو افتادگیمان را

فراموش کنیم

ما در خانه های خالی از سکنه

سکس های دست ِ جمعی راه می اندازیم

کون و کس ِ همدیگر می گذاریم

و هر و هر و هر

به اصطلاح

می خندیم

و آنقدر بلند می خندیم

که صدای قهقه ی دنیا به گوشمان نرسد

ما متوجه هستیم

که آینه ها

مسخره مان می کنند


No comments: