Wednesday, 26 August 2009



وقتی داشتم پیاده می شدم

پاهامو دست مالی کرد

و من تازه متوجه شدم

که در تمام ِ طول راه

اون چسبیده بود به من

و پاهای من

مالیده بود به پاهاش و

تحریکش کرده بود

در حالی که من فکر می کردم

چون اون پنجاه سالشه و

ریشاش سفید شده

هیچ وقت این اتفاق نمیفته

خوب

حالا می فهمم که

امکان داشت همین اتفاق برای بابام افتاده باشه

وقتی پشتش رو موتور می شستم و

پاهام می مالید به کونش.

No comments: