نفس، نفس، نفس زنان دختر همسایه می داد
آه و اوه و آی و اوی و آخ و اوخ کنان
دختر همسایه می داد
دستم را توی سوراخ خالی
چرخاندم_گردانیدم_فروتر بردم
خالی ِ خالی ِ خالی ام.
از صلابت یک ک_ی_ر
تصویر می سازم
از تمامی ِ همخابه های جهان
با یک ک_ی_ر
درونِ یک هیچ.
امشب را جشن می گیرم
صدای خنده های به هیچ چی
پو_رن
پور_نو پور_نو گرافی
زمزمه می کند در ِ گوشم،خیابان انقلاب
سوپر ِحیوانات
واق و ووق
قار و قور
ما و موی.
صدای مادرم را می شنوم
وقتی سخت سرگرم ِ ساختن من بودند
در پشت در های آفرینش
صلابت یک ک_ی_ر
درونِ یک هیچ.
مادرم
با ولع اثپرم ها را می بلعید
پدرم اما
به فکر ِ آینده ی جهان بود
بقای نسل ِ برتر.
از سرِ میز بلند شدم و رفتم پشت ِ مبل پناه گرفتم.گوش هایم را گرفتم.چشمانم را به زور محکم روی هم فشار دادم.نفسم را حبس کردم.پناه می برم به تو یا ارحم الراح...!خودت متوجهی که چه کرده ای؟بروم بروم بدَوَم در خیابان و بدهم برَهَم ادامه بدهم سگ خوری هایم را ادامه بدهم تا عرق شوم بر پیشانی ِ ننگ ِ پدرم که میخاست نسلش را بقا بدهد...
اما نه
درست مقابل من.درست مقابل چشمان من نشسته است و از عشق می گوید
(یا نفرت فرافکنی)
گیرم که من دوست...
آخ بیا
حالم
حالم را بالا می آورم
مرا فاحشه خطاب می کند
و من در هجوم نگاه های نفرت بار سرزنش بار تحقیر آمیز
دوره می شوم
تاب بیاورم؟تاب نیاورم؟ادامه بدهم؟سگ خوری هایم را ادامه بدهم
همه کس را به طخم چپ ِ دائی در گذشته ام حواله کنم؟
بروم در خیابان و بگردم
کجاست فاحشه ای که مرا یاری کند؟
ممممخم کار نمی کند
که اگر کار کند
جنون از رگ ِ گردن به من نزدیک تر است
اگر
تنها
اگر
مخم کار کند.
اواخرش است؟این اواخر را با جان کندن تاب بیاورم؟نیاورم؟
مداد سیاه را توی تخم ِ چشمانم می گردانم
می روم توی پارک می نشینم
و دقایقی بعد
همه ی فواحش دنیا
صکص را تحریم می کنند.
کجاست فاحشه ای که مرا یاری کند؟
انگار پشت ِ در ِ پدرو مادرم نشسته ام
و آمدنم را انتظار می کشم.
1 comment:
معرکه بود .
سوپر ِ حیوانات و ساخته شدن ما ، همه حقیقت را در این دو کلمه مچاله کردی
Post a Comment