Wednesday, 3 February 2010

به همین راحتی حتی
می خاهم تنها باشم
یک..همین یکروز همین امروز همین را
نگاهی روی صورتم نخزد
نه دستی روی کفل هایم لای ران هایم بستر های گرم آنچنانی
نه هرم شعله های عشق بر سر ِ میز
نه فلسفه های گم شده و کتاب های نخانده و موسیقی ِ باسمه ای و حرف و گپ و خنده و خوش مشربی
امشب را می خاهم سر ِ جای خودم بنشینم
کسل کننده ترین فرد ِ دنیا شوم
به دیوار تکیه دهم
و همه از رویم رد شوند

2 comments:

آژیراک said...

یک کلام بگو رهایی از این توده رو میخوای ...
یا یه چیزی بزرگتر ...

گي-آ said...

تنهایی را ول کنید
کس خل باشید
تا آسوده باشید.