کلمات حقنه شده اند در گلویم
پائین نمی روند
بالا نمی آیند
قطره قطره خون
می رود از من
زمان روی جسم ِ بهداشتی ِ درازی
هی کش می آید
به بیرون می تراود
می پیچد به دورم
می پیچم دورتان
و همه ی عشق ها و آرزوها ی دور و ودرازتان
فقط من
حالا فقط من هستم که می توانم این شراره های خبیثانه ی خفه شده را از پشت آن چشم های مهربان- دوخته شده در برابرم،از نهان گاه آن خنده های از سر ِ دوستی به زور آمده نشسته در کنار آن چشم ها ی حسود ِ بد ذات ِدیوس ِ تان.
حالا فقط من
می توانم ببینم
می توانم به دور ِ عشق های غش کرده در آغوش ِ همتان بپیچم و معشوقه های معصومتان را زنده زنده در جلوی چشمان ذکرش رفتتان خوب بنمایم و به درک اسفل السافلین هر چارتان را هر هشتتان را هر ده و بیست و بیست و دو
بهمن
حالا فقط من می توانم بهمن را شفاف ببینم
صاف ببینم
بهمن قاعده شده است.
بهمن به قاعده کرده شده است.
بهمن ِ کوچک. بهمن خاموش ِ بیست و دو روز نشسته آرام در انتظار یک انقلاب
برادران
خاهران ِ گرامی
کنار بروید
خونی نشوید
در پریود های انقلابی
با همیشه باکرگان ِ وحشی ِ حشری
با من
خداوند،
تنها خداوند
با من
نزدیکی می کند
خونم را می مکد
آلتش سرخ
چشمانش جوی روانی دوست داشتنی
از هم خابگی مان مسیح،
زیر بار ِ همه ی رنج های جهان می رود
مسیح روان می شود
در روز های کف و خون
من خود ِ خود ِ شیطان الرجیم می شوم
سرم شرم می کند
تنم سرد می کند
کاری برای دستانم ساخته نیست
چشمانم خالی ست
نفرت و اشک ِ توامان
ال امان ال امان
4 comments:
BARBARIC
EXTRAVAGANT
, مطالبت باكره اند.
هر اشکی هر خونی هر جونی هر کوفتی زهر ماری یک قطره آخر دارد
حتي اگه ميخواد خ.. مالي حساب شه بذار بشه ولي من هر روز به اينجا سر مي زنم كه اگه آپ كردي از دست ندمش.
من چاکرتم برادر
Post a Comment