Thursday 29 April 2010

لیاقت ما خابیدن کف ِ کثافت ترین کاشی های دستشوئی پارک بود
لیاقت ِ ما تف به رویمان انداختن بود
لیاقت ما فحش های دلچسب صاحب خانه ی با مرام بود
ما احمق ترین و عیاش ترین و بیهوده ترین مردمان دنیا
دزد بودیم
پولهایتان را می خوردیم و پشت ِ سرتان به ساده دلی تان کصمخی می گفتیم
ما احساسات بشر دوستانه و عاشقانه تان را تمسخر می کردیم
ما بد بودیم
بی ادب بودیم
ما اچی ها و حشی ها و کرکی ها و شیره ای های بی سواد
هیچ کار ِ دیگری بلد نبودیم
و خوشحال بودیم که شما تا سال های سال می توانید پشت ِ سرمان زر بزنید
مادر قهبه حسابمان کنید
تعجب کنید
تا سال های سال
لیاقتمان بود که در تحقیقات انسان دوستانه گونه ی انسانی به شمار نیائیم
لیاقتمان بود
لیاقتمان بود
ما که رفاقت حالیمان نبود
به خودمان هم رحم نمی کردیم
حیوانات درنده ی دیو صفت ِد یوسی بودیم

و شما
چه خوب و مهربان بودید

از ما نگذرید
ما را نبخشید
ما را ادم ک ی ری خطاب کنید در بحث هایتان
هرگز به ما رحم نکنید
کف ِ کثیف ترین کاشی های دستشوئی ِ خانه های مجللتان را برای برق انداختن به زبان های دراز ما وا گذارید
ما هم در عوض
مزاحمتان نمی شویم
خود مان متوجه همه چیز هستیم
فاصله ی دوست داشتنی را حفظ می کنیم.

No comments: