Monday, 4 January 2010


لذت لیسیدن کثیف ترین دختر ِ شهر

پیچیده در ژاکتی قرمز

نصیب کدام یک از ما می شود.

3 comments:

گي-آ said...

سلام
راستش در این روزها حال ِ خوشی ندارم
پوزش
همان ابتدا خواندمتان اما رمقی برای نوشتن نیست
در این سنگینی یک چیز هست که باز هم می گویم
فقط زنده بودن است که ارزش ِ این همه درد را دارد...
تکراری می گویم چون مخم قفل شده است
به مانند ِ سگی که تا ته تویش کرده اند...

آژيراك said...

چرا اين بلاگ اسپات انقدر ت.خ.م.ي.ه ؟
دهن آدم سرويس مي شه مي خواد نظر بذاره.

بعد از آن said...

به گی آ:کاملاً قابل درک است.

به آژیراک:من شرمنده ام.حالا نظرت چی بود؟